یکم مهرماه ۱۳۹۴ و اولین روز پاییز، هفتاد و پنجمین زادروز هنرمندی است که صدایش، بخش روشنی از خاطرۀ جمعی ماست، محمدرضا شجریان، شریکِ روزهایِ شاد و غمگینِ ما، شریک لحظههایی که با صدایش جاودانه شده است.
آن طور که خودش میگوید اول مهرماه ۱۳۱۹ در مشهد متولد شده است. او ابتدای کارش را این طور توصیف میکند: «تمام وقت من از شش سالگی به خواندن قرآن با صدای خوش میگذشت. در دوازده سالگی شهرهٔ خاص و عام بودم و در مجامع بزرگ مذهبی و یا سیاسی آن موقع تلاوت اول برنامه با من بود. به علت توانایی در تلاوت قرآن با صدای خوش، چشم و چراغ همه اعضاء و دانش آموزان مدرسه و مردم بودم.»
در سال ۱۳۳۱، برای نخستین بار، صدای تلاوت قرآن او از رادیو خراسان پخش میشود. از سال ۱۳۳۶ که به دانشسرای مقدماتی در مشهد میرود، با یک معلم موسیقی به نام جوان آشنا میشود. در سال ۱۳۳۸ در رادیو خراسان، آوازهایی بدون ساز میخواند و قرآن را قرائت میکند. در سال ۱۳۳۹ وقتی دیپلم دانشسرای عالی را میگیرد، به استخدام آموزش و پرورش در میآید و همزمان به تدریس در دبستان خواجه نظامالملک بخش رادکان میپردازد. همان وقت است که با سنتور آشنا میشود و شروع به آموختن این ساز نزد جلال اخباری میکند. او در سال۱۳۴۰ با فرخنده گل افشان در شهر قوچان ازدواج میکند. حاصل این ازدواج سه دختر (راحله، افسانه و مژگان) و یک پسر (همایون) است.
پس از چند سال تدریس و مدیری دبستانهای مشهد، آذر ماه ۱۳۴۶ شجریان به تهران منتقل میشود. با استاد احمد عبادی (نوازنده سهتار) آشنا میشود و همکاریاش با رادیو ایران آغاز میشود. همان زمان است که نزد استاد اسماعیل مهرتاش، آواز را میآموزد و نزد استاد بوذری، برای یادگیری خوشنویسی میرود.
مدتی با نام مستعار «سیاوش بیدکانی» در رادیو فعالیت میکند. ولی بعد از آنکه پدرش به او اجازۀ استفاده از نام اصلیاش را میدهد، در رادیو و تلویزیون با نام خودش به اجرا میپردازد.
تا سال ۱۳۴۷ در استخدام آموزش و پرورش می ماند و سپس به وزارت منابع طبیعی می رود.
محمدرضا شجریان در سال ۱۳۵۰ با فرامرز پایور آشنا میشود. سنتور و ردیفهای آوازی را از او میآموزد. در سال ۱۳۵۱ در برنامه گلها با نورعلی خان برومند آشنا میشود و شیوۀ آوازی سید حسین طاهرزاده را از او فرا میگیرد. از سال ۱۳۵۲ نزد عبدالله دوامی کلیۀ ردیفهای موسیقی و شیوههای تصنیفخوانی را یاد میگیرد. در همین سالها به همراه گروهی از هنرمندان چون محمدرضا لطفی، ناصر فرهنگفر، حسین علیزاده، جلال ذوالفنون و داوود گنجهای، در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی مشغول به فعالیت میشود.
شیوههای آوازی اقبالالسلطان، تاج اصفهانی، میرزا ظلی، ادیب خوانساری، حسین قوامی و غلامحسین بنان را روی صفحات و نوارها بهدقت دنبال میکند. از سال۱۳۵۴، تدریس هنرجویان را در رشته آواز در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران آغاز میکند و در سال ۱۳۵۸ با تعطیلی این رشته به کار تدریس پایان میدهد.
در سال ۱۳۵۴اجرای زندۀ راست پنجگاه شجریان در جشن هنر شیراز به همراه محمدرضا لطفی و ناصر فرهنگفر، که بعدها در یک آلبوم موسیقی با همین نام منتشر شد، بسیار مورد استقبال واقع میشود.
او در سال ۱۳۵۷ چندین سرود میهنی و انقلابی اجرا میکند. همان زمانها بود که با کانون چاووش همکاری میکرد. کانون چاووش زیر نظر هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه) فعالیت میکرد. محمدرضا شجریان به همراه شهرام ناظری چند آلبوم مشترک که بیشتر محتوای آنها انقلابی و میهنی است، اجرا میکنند. از میان آلبومهای مشترک شجریان و ناظری میتوان به چاووش ۲ اشاره کرد که شامل دو سرود بسیار معروف شب نورد (برادر نوجوونه، با صدای شجریان) و آزادی (آن زمان که بنهادم، با صدای ناظری) بود.
شجریان در یکی از مصاحبههایش در مورد چاوشها میگوید: «چاوشها آهنگهایی بودند که لطفی، مشکاتیان، علیزاده و دیگران میساختند و فضا، فضای سیاسی بود، که البته من خیلی روحیه سیاسی ندارم، روحیه مردمی وهنری دارم، ولی روحیه سیاسی ندارم. سعی میکنم تا جایی که میشود خودم را از سیاست کنار بکشم و یک هنرمند باشم و برای روحیه مردم خودم را نگه دارم. ولی در آن زمان شرایط ایجاب میکرد و از من میخواستند که همراه باشم و این سرودها را خواندم، البته پشیمان هم نیستم شرایط آن موقع این بود.»
در فاصله سالهای دهۀ شصت، شجریان همکاری گستردهای را با پرویز مشکاتیان آغاز میکند که حاصل آن آلبومهایی چون بیداد، آستان جانان، سرّ عشق (ماهور)، نوا، دستان، گنبد مینا و جان عشاق است. در این سالها به همراه گروه عارف به سرپرستی مشکاتیان کنسرتهایی را نیز در خارج از ایران به روی صحنه میبرد.
پس از سال ۱۳۶۸، شجریان به همراه داریوش پیرنیاکان و جمشید عندلیبی در آمریکا و اروپا کنسرت برگزار میکند. آلبومهای پیام نسیم، سرو چمان، یاد ایام و… حاصل این همکاری است. این گروه در سال بعد، کنسرتهایی را برای جمعآوری کمک مردم دنیا به زلزلهزدگان رودبار برگزار میکند. آلبومهای دل مجنون و آسمان عشق با همکاری گروه آوا و نیز دلشدگان با آهنگ سازی حسین علیزاده در این سالها منتشر میشوند.
محمدرضا شجریان در سال ۱۳۷۰ با همکاری داریوش پیرنیاکان، مرتضی اعیان و جمشید عندلیبی کنسرتهایی را در تور اروپا و آمریکا برگزار میکند که آلبومهای پیام نسیم، دل مجنون و سرو چمان حاصل این اجراها هستند. او در سال ۱۳۷۱ با همکاری گروه آوا آلبوم آسمان عشق را منتشر میکند.
حاصل کنسرت پاریس سال ۱۳۷۲ محمدرضا شجریان به همراه محمدرضا لطفی و مجید خلج در قالب آلبوم چشمه نوش به بازار میآید.
شجریان مدتی بعد آلبومهای بهاریه، جان عشاق و گنبد مینا که حاصل همکاری خودش با پرویز مشکاتیان در سالهای دهه ۱۳۶۰است را منتشر میکند. آلبوم قاصدک که آخرین همکاری شجریان با مشکاتیان است نیز در همین دوران اجرا میشود.
آلبومهای یاد ایام (۱۳۷۴)، رسوای دل، در خیال، معمای هستی، عشق داند، شب وصل، شب، سکوت، کویر آهنگ وفا و آرام جان، بوی باران، زمستان است، از دیگر آثار محمدرضا شجریان در دهه هفتاد است.
محمدرضا شجریان در سال ۱۳۸۱ دو آلبوم بیتو بسر نمیشود و فریاد که با همکاری حسین علیزاده، کیهان کلهر و همایون شجریان اجرا شده بود، را منتشر میکند. این گروه چهارنفره در زمستان سال ۱۳۸۲، جهت کمک به زلزلهزدگان بم در تهران کنسرتی به نام همنوا با بم برگزار میکنند و درآمد حاصل از فروش دی وی دی این کنسرت را به پروژۀ باغ هنر بم که خود شجریان، آن را تاسیس کرده بود، اختصاص میدهد.
آلبومهای ساز خاموش و سرودمهر، غوغای عشقبازان (آلبوم صوتی) و کنسرت محمدرضا شجریان و گروه آوا (آلبوم تصویری) از جمله آثار محمدرضا شجریان در دهه هشتاد است.
محمدرضا شجریان در سال ۱۳۸۷ یک گروه موسیقی بنیانگذاری میکند و آن را به افتخار جلیل شهناز (نوازندۀ نامی تار)، گروه شهناز مینامد. از جمله اعضای این گروه میتوان به مژگان شجریان (دخترش) اشاره کرد. از آن زمان به بعد محمدرضا شجریان با این گروه فعالیت میکند.
آلبومهای بیتو بسر نمیشود، فریاد، همنوا با بم، جام تهی، ساز خاموش، سرود مهر، غوغای عشقبازان، کنسرت محمدرضا شجریان و گروه آوا، آه باران و رندان مست همگی در دهۀ ۱۳۸۰ توسط شرکت دل آواز منتشر میشوند.
محمدرضا شجریان آلبوم صوتی مرغ خوشخوان و آلبوم تصویری کنسرت محمدرضا شجریان و گروه شهناز در دبی که مربوط به همکاری او با گروه شهناز بود را در اوایل دهۀ ۹۰ منتشر میکند. پس از آن به صورت موقت با برادران پورناظری (تهمورس پورناظری و سهراب پورناظری) همکاری داشت که حاصل آن آلبوم رنگهای تعالی است. این اثر به صورت رسمی منتشر نشد و بر روی اینترنت پخش شده است. او بعد از آن همکاری با برادران پورناظری را قطع و بار دیگر به همراه گروه شهناز اجراهای مختلف را به روی صحنه می برد.
سازهای ابداعی
محمدرضا شجریان در چند سال اخیر، به ابداع سازهای موسیقی پرداخته است. او خود در یکی از مصاحبههایش درمورد ابداع این سازها میگوید:
«در نقاشی هرچه رنگهای بیشتری در دسترس داشته باشیم به واقعیت بیشتر نزدیک میشویم. چهار رنگ اصلی بیشتر نداریم، اما هزاران رنگ در لابلای اینها وجود دارند. مانند موسیقی، هرچه رنگهای صدا را بیشتر داشته باشیم، سلیقههای بیشتری را میتوانیم راضی کنیم. در گروه نوازیها و تجربههایم متوجه شدم که موسیقی ما چیزهایی در لابلای سازهای اصیل کم دارد و هیچ سازسازی، دست به این کار نمیزند و احساس کردم که خودم باید دست به کار شوم. سالها تحقیق کردم و شروع به سازسازی کردم و بیشتر سازهای بم یعنی باس و دورباس را ساختم. چون سالها در موسیقی ما نبود و رنگهایی از صدا در لابلای موسیقی آوردهام. من دو خانواده ساز کششی پوستی درست کردهام که صدا به جای اینکه از چوب بیاید از پوست میآید مثل خانواده ویولون. خانواده شهر آشوب و خانواده صراحی که اینها در گروه شهناز استفاده میشود. سازها را در اختیار هنرمندان جوان قرار میدهم. این کارها ذوق هنرمندان ما را شکوفا میکند. دست به این کار شدم که فضای صدا را در موسیقی باز کنم و بگویم که سنت گرایی نکنید، حرمت سنت را نگه دارید ولی خودتان کاری بکنید، چه از نظر ساز و چه از لحاظ نوع موسیقی. و اغلب هم خوششان آمده.»
کرشمه، صراحی، تندر، سبو، ساغر، باربد، شهرآشوب و دل و دل از جمله سازهایی است که این استاد آواز ایران ابداع کرده است.
کسب جوایز بین المللی
محمدرضا شجریان در سال ۱۳۷۸ جایزه پیکاسو را از طرف سازمان یونسکو دریافت کرده است. اینجایزه هر پنج سال یکبار به هنرمندی که برای معرفی و شناسایی فرهنگ و هنر کشورش میکوشد اهدا میشود. «فدریکو مایور» دبیرکل آن زمان یونسکو همراه با اعطای نشان «پیکاسو» (معتبرترین جایزهٔ هنری اروپا) گفته بود: به پاس تلاشهای محمدرضا شجریان برای موسیقی کلاسیک ایران و گسترش آن، به عنوان عامل گفتوگوی تمدنها، نشان طلایی پیکاسو را به وی تقدیم میکنیم.
شجریان نیز در پاسخ گفته بود: این نشان تنها متعلق به او نیست، این معنویت و فرهنگ کهن ایران زمین است که شایستهٔ دریافت نشان یونسکو است.
از دیگر افتخارات محمدرضا شجریان این است که او به مدت دو سال به خاطر آلبومهای فریاد و بیتو به سر نمیشود، نامزد دریافت جایزه گرمی که معتبرترین جایزه موسیقی در امریکا شده است.
البته ناگفته نماند شجریان سال پیش (تیرماه ۱۳۹۳) نشان عالی وزارت فرهنگ و هنر دولت فرانسه «شوالیه» را از برونو فوشه، سفیر فرانسه در تهران دریافت کرد و نامش در رتبه کسانی که این نشان را از دولت فرانسه دریافت کرده؛ ثبت شد.
حکایت آن ربنایی که پخش نمی شود
قطعه ربّنا با صدای شجریان در تیرماه سال ۱۳۵۸ضبط شده است و سی سال بدون مجوز شجریان از رسانه ملی پخش میشد. این قطعه پس از انتخابات ۸۸ و موضع گیری سیاسی وی، علی رغم داشتن مجوز پخش از سوی شجریان، از رسانه ملی پخش نشد. با موضع گیریهای سیاسی محمدرضا شجریان، نه تنها دیگر رسانهها از پخش چهره و صدای او اجتناب کردند، بلکه او دیگر نتوانست در ایران کنسرتی داشته باشد. شجریان بارها و بارها در مصاحبههایش پس از این اتفاق گفته است:
«تحت هیچ شرایطی اجازه نمیدهم هیچ دولتی، هیچ سازمانی از من سوءاستفاده کند یا مرا زبان خودش بداند. من زبان مردمم هستم. من با مردمم زندگی میکنم. مردمی که در طول تاریخ درد کشیدهاند و زندگی کردهاند و هویت خودشان را حفظ کردهاند. من با آن مردم زندگی کردهام و با آن مردم هم زندگی خواهم کرد.»
کنسرت ترکیه و لغو آن، بیماری استاد شجریان و بستری شدن در بیمارستان
چندی پیش خبررسانی شد که کنسرت استاد شجریان در ترکیه برگزار خواهد شد، خبر اجرای کنسرت محمدرضا شجریان در ترکیه، به تنهایی خودش میتوانست حاشیههایی زیادی درست کند. در شبکههای اجتماعی این پرسش که چرا استاد تصمیم گرفته در ترکیه کنسرت بدهد؟ دست به دست میشد. در این میان بحث بر سر سود میلیاردی این کنسرت برای دولت ترکیه موضوع دیگری بود که از سوی برخی رسانهها مطرح شد.
اما و اگرها ادامه داشت که خبر لغو کنسرت منتشر شد. خبر لغو این برنامه که قرار بود روز ۱۳ شهریور در استانبول ترکیه برگزار شود را هم طبق معمول سایت دلآواز داد: «بدین وسیله به اطلاع میرساند، متاسفانه امکان اجرای «کنسرت محمدرضا شجریان و گروه شهناز» در استانبول به دلایل فورس ماژور [فوری] در تاریخ معین فراهم نیست.»
در همین میان حرف و حدیثها درباره دلایل برگزار نشدن کنسرت ترکیه هم بالا گرفت. مخالفان شجریان میگفتند او به خاطر فروش نرفتن بلیت کنسرتش این برنامه را لغو کرده و مینوشتند که شجریان محبوبیت خود را از دست داده است. موضوعی که البته از سوی دوستداران او رد میشد و برایش دلایل بسیاری ارائه میدادند.
اما همه این بحث و جدلها به فراموشی سپرده شد، وقتی که خبر بستری شدن محمدرضا شجریان در رسانهها منتشر شد. کسی از علت بستری شدن او سخنی نمیگفت و زمانی که اعلام شد استاد ممنوع الملاقات است همه چیز در ابهام فرو رفت.
چند روز بعد علت بستری شدن شجریان، بیماری ریوی عنوان شد و دوستداران و علاقمندان او به بیمارستان کسری هجوم آوردند. گفته میشد که ظرفیت تماس تلفنی بیمارستان به دلیل تماس بیش از اندازه مردم مختل شده و پزشکان نیز برای جلوگیری از ازدحام مردم او را ممنوع الملاقات کردهاند.
خیلیها به خبر بستری شدن او واکنش نشان دادند اما وقتی بخش خبری ۲۰:۳۰ از شجریان گفت و با لفظ استاد او را خطاب کرد همه تعجب کردند. ادبیات روزنامه کیهان اما برای انتشار این خبر، صدای خیلیها را در آورد.
از سوی دیگر عیادت چهرهها از شجریان هم آغاز شد. حمیدرضا نوربخش مدیرعامل خانه موسیقی یکی از کسانی بود که به شجریان سر زد و گفت که او به دلیل یک آنفولانزای بسیار شدید که در نهایت باعث عفونت ریه شده در بیمارستان بستری است و به زودی مرخص خواهد شد. حسین فریدون دستیار ویژه رییسجمهور دیگر چهرهای بود که خود را به بیمارستان رساند تا حالی از استاد بپرسد. پس از فریدون نوبت به سیدحسن هاشمی وزیر بهداشت رسید که راه میدان آرژانتین را پیش بگیرد و به عیادت استاد برود و پس از او استاندار تهران دیگر مقام دولتی بود که در بیمارستان کسری حضور یافت. همین حضور دولتیها و عیادتشان از استاد آواز ایران باعث ایجاد واکنشهایی شد. روزنامه شرق با انتشار گزارشی از این اتفاق پرسید این دیدارها آیا تغییری در وضعیت ممنوعالفعالیت بودن شجریان ایجاد میکند یا نه؟ و خیلیها از این حرکت نزدیکان و همکاران روحانی تقدیر کردند.
سرانجام محمدرضا شجریان ۱۱ شهریور از بیمارستان مرخص شد تا علاقمندان او از نگرانی بیرون بیایند و حاشیهها کمی آرام بگیرند و البته همین حواشی هم نشان داد مردم ایران چقدر زیاد به استاد شجریان علاقه مند هستند.
دیدگاه شما در مورد این مطلب