سالار عقیلی خواننده نامآشنای موسیقی ایرانی چندی پیش در آیین بازگشایی ارکستر ملی ایران به اتفاق محمد معتمدی به اجرای برنامه پرداخت و چندی بعد آلبومی را به آهنگسازی کیوان کیانیان روانه بازار کرد. صدای سالار که تا امروز فقط در آلبومهای موسیقی دستگاهی شنیده شده بود، این بار به موسیقی آلبومی با نام «سر هزار ساله» رنگ و لعاب بخشید و اگر کسی نام خواننده را روی جلد آلبوم نمیدید به سختی میتوانست تشخیص دهد که این صدا همان صدای خواننده «وطنم» و «تبریز در مه» است. عقیلی که بارها کار با ارکسترهای بزرگ را به عنوان ایدهآل شخصیاش معرفی کرده در گفتگویی از تشکیل ارکستر «راز و نیاز» صحبت کرد و گفت میخواهم در اجراهایم به خاطر اجرا نکردن کارهای شور انگیز شرمنده مردم نشوم. مشروح گفتوگو با «سالار عقیلی» در ادامه آمده است.
* در طول سالهای اخیر، شما به عنوان یک چهره فعال موسیقی ایرانی خودتان را معرفی کردهاید و با انتشار آلبومها و اجرای کنسرتهای مختلف به عنوان هنرمند ی شناخته شدید که صدایش را عموم مردم به خوبی میشناسند و با بسیاری از کارهایش خاطره دارند…
این خواست هر هنرمندی است که مردم از کارهایش حمایت کنند و البته انتظار حمایت دولت هم برای هنرمندان مختلف به خصوص هنرمندان شاخههای مختلف هنرهای ملی وجود دارد که متاسفانه این حمایت تا امروز اتفاق نیفتاده است. باید پذیرفت که هرکاری در این حوزه انجام میشود کاملا خودجوش است و همین علاقه قلبی مردم و هنرمندان باعث شده که این هنر به جایگاهی که امروز دارد، برسد. هیچ کس به ما کمکی نکرده، هرچند عدهای توسط دولت مورد حمایت قرار میگیرند و این عده به هیچ عنوان نمیتوانند نماینده همه جامعه هنری باشند. کمکهای دولت کل جامعه هنری را در بر نمیگیرد. در صورتی که من معتقدم اگر قرار است کمکی از جانب دولت به جامعه هنری شود، باید کل این مجموعه را شامل شود. این کمکها نباید به شکل شخصی باشد و نباید این اندیشه را در ذهن ایجاد کند که فقط کسانی میتوانند مورد حمایت واقع شوند که از رانت خاصی برخوردارند. این قضیه همه هنرمندان (البته آنهایی که از حمایتهای جهت دار برخوردار نیستند) را آزار میدهند. گاهی از من شنیدهاید که گفتهام میخواهم صحنه را ترک کنم اما وقتی به مردم فکر میکنم میبینم که انها به هنرمندان نیاز دارند. بنا به این توضیح ما به عنوان هنرمندان مردم ناگزیریم که برای انجام هر حرکتی به خواست و علاقه مردم توجه کنیم و نیاز مردم را در نظر بگیریم. هر چند به خاطر مردم کار در این فضا را با جان و دل میپذیریم اما میسوزیم و میسازیم.
* با توجه به تعداد هواداران و مخاطبان موسیقی کلاسیک ایرانی که این روزها در مقایسه با مخاطبان موسیقی پاپ تعداد کمتری دارند، به نظر شما هنرمندان موسیقی ایرانی تا چه اندازه باید فضا را برای جلب بیشتر مخاطب تغییر دهند؟
من با انجام دادن کارها برای جلب سلیقه مخاطب عام مخالفم. هنرمند باید کاری را که فکر میکند درست است انجام دهد و برای جلب مخاطب عام به پیکره موسیقی ایرانی آسیب نرساند. به نظر من این مخاطب عام است که باید سلیقهاش را به سطح موسیقی ایرانی ارتقاء دهد. با فرض اینکه همه دنیا هم بگویند آواز ایرانی بد است، هنرمند فعال در این موسیقی باید کار خودش را انجام دهد. به نظر شما آیا میتوان به خاطر این عقیده که حوصله مردم از موسیقی ایرانی سر میرود قید آواز را بزنیم؟ واژهای تحت عنوان اصالت موسیقی ایرانی وجود دارد که باید اساس کار قرار بگیرد چون هر چیزی که مردم میخواهند که نمیتوان به عنوان اصل و روش درست قلمداد کرد. به نظر من به هر قیمتی که هست باید اصالت موسیقی ایرانی را حفظ کنیم. ممکن است، برخی از ما بخواهند ترانه «شیش و هشت» هم بخوانیم اما وظیفه ما چیز دیگری است و من فکر میکنم نباید به انجام هر نوع کاری تن دهیم. در مجموع روشی را که من از همه بهتر میدانم این است که باید با در نظر گرفتن اصالتها به سلیقه مردم احترام گذاشت. شخصا هیچگاه سعی نکردهام، فقط به سلیقه مردم توجه کنم. به همین خاطر ممکن است برخی از کارهایم کمتر مورد توجه مردم قرار بگیرند و به لحاظ مالی چندان موفق نباشند اما به هر حال همانها هم جزو کارنامه موسیقی دستگاهی ایران خواهند بود و در تاریخ میماند و قضاوت در مورد آنها را باید به آیندگان واگذار کرد. این ماجرا در دوره ما و در مورد هنرمندان گذشته ایران افتاده است و ما امروز کارهای «طاهرزاده» و «اقبال آذر» را با اینکه شاید سالها از اجرایش گذشته باشد، گوش میدهیم. شخصا به کارهایی که هنرمندان گذشته ایران انجام دادهاند، علاقهمندم و از زیر سنگ هم که شده آثارشان را پیدا میکنم و با جان و دل گوش میدهم. البته این توضیحات نباید باعث سوء برداشت شود و این تلقی را در ذهن ایجاد کند که هنرمند هر طور دلش خواست و بدون در نظر گرفتن زیبایی هنر کارش را ارائه دهد کار خوب را باید با استفاده از بیان خوب معرفی کرد. این نکته میتواند باعث جذب مخاطبی شود که در انتخاب نوع مورد علاقه موسیقیاش مردد است. برای مثال در آلبوم «فصل عاشقی» آوازهایی که خواندم باعث شد برخی از دوستان من که اصلا به موسیقی ایرانی علاقه نداشتند، جذب آواز ایرانی شوند و عملا بتوانند با موسیقی ایرانی ارتباط برقرار کنند. یکی از دوستانم میگفت کاری را که با تم تار در این آلبوم اجرا کردهای را بارها و بارها گوش دادهام. این توضیحات را برای این مطرح کردم که بگویم بیان خوب میتواند کار خوب را بهتر معرفی کند.
* چندی قبل از جانب برخی افراد در اجرای طرقبه با مشکلی روبهرو شدید و در چند ماهه تعدادی از کنسرتهای موسیقی کشور لغو شد. به نظر شما این اقدامات چه اثراتی در موسیقی کشور خواهد داشت؟
بدترین تاثیر این قبیل کارها، ابتدا روی مردمی است که با علاقه آمدهاند تا اجرای موسیقی را ببینند. مردم هنردوست در صورت تکرار چنین اقداماتی به بیاعتمادی دچار میشوند و این بیاعتمادی میتواند در دراز مدت ریزش مخاطب را به دنبال داشته باشد. اگر اوضاع اینگونه ادامه پیدا کند، حتی اگر کنسرت با کیفیت هنری بالایی قرار باشد برگزار شود، عده زیادی برای رفتن به سالن بیمیل خواهند شد و با ترس از بین رفتن پول و وقتی که برای رفتن به کنسرت گذاشتهاند، عطای رفتن به کنسرت را به لقایش میبخشند. در چنین شرایطی نمیدانم پولهای مردم در کنسرتهای لغو شده چطور به آنها بر میگردد اما در هرصورت این کارها باعث آزار علاقهمندان خواهد شد.
* به نظر میرسد این قبیل لغو کنسرتها میتواند با زندگی کنسرتگذاران جوان و کم تجربه بازی کند و در این صورت زندگی چندین نفر را از بین ببرد…
کنسرتگذار هر قدر هم دارا باشد، باز هم از لغو کنسرت آسیب میبیند، زیرا برای برگزاری کنسرتی با کیفیت، هزینه میکند و با ایجاد مشکل در اجرا نه تنها از نظر مالی آسیب خواهد دید بلکه از نظر شخصی هم دچار مشکل میشود. در مورد اجرا طرقبه همه هماهنگیهای قبل از اجرا انجام شده بود و در روز اجرا هم اجازه همراهی نوازنده زن را به گروه دادند اما متاسفانه با ناهماهنگیهایی که اتفاق افتاد در میانه اجرا همسرم را دیدم که به پایین سن رفت و از این اتفاق به شدت ناراحت شدم. پایین آوردن هنرمند از صحنه آن هم وسط اجرا از نظر من بیاحترامی بود. برای لحظهای تصمیم به قطع اجرا گرفتم اما همسرم مرا به ادامه اجرا تشویق کرد. علاقهمندان زیادی به سالن آمده بودند و دوست نداشتم که به تهیهکننده برنامه آسیب مالی بزنم، به همین خاطر اجرا را ادامه دادم اما این ماجرا به عنوان یکی از تلخترین اتفاقات در زندگی هنری من برای همیشه باقی خواهد ماند. چنین اتفاقاتی روحیه هنرمند را خراب خواهد کرد، چه رسد که این هنرمند یک بانو باشد. وقتی هنرمندی بارها به این صورت تهدید شود، پس از مدتی ممکن است هنر را رها کند. تکرار این حرکت بیشک همسرم را بیش از این ناراحت خواهد کرد و من چنین اقدامی را به هیچ عنوان تحمل نخواهم کرد. ما در ایران زندگی میکنیم و همگی خود را ملزم بر رعایت قانون و حرکت بر طبق آن میدانیم اما چرا باید کسانی در این کشور قانون را زیر پا بگذارند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی متولی ارائه مجوز به اجراهای موسیقی است و وقتی کنسرتی را بر اساس قوانین موجود به هنجار تلقی میکند به آن مجوز میدهد. امیدوارم روزی برسد که همه به قانون احترام بگذارند و با چنین حرکاتی بیقانونی و زیر پا گذاشتن قوانین را باب نکنند.
*خرداد ماه امسال برای کنسرت ملی ایران به عنوان نقطه عطف تلقی میشود چون پس از سالها در روزهای بیستم و بیست و یکم و بیست و دوم این ماه ارکستر ملی ایران با رهبری استاد فرهاد فخرالدینی کارش را از سر گرفت و شما با همراهی محمد معتمدی به عنوان نخستین خوانندگان این گروه پس از بازگشایی در سه شب متوالی به اجرای برنامه پرداختید…
بیستم، بیست و یکم و بیست و دوم خرداد ماه آیین بازگشایی ارکستر ملی ایران برگزار شد و خوشبختانه مورد توجه مردم قرار گرفت. به همین خاطر، سه شب دیگر برنامه تمدید شد تا در روزهای دهم، یازدهم و دوازدهم تیرماه دوباره به روی صحنه تالار وحدت، بازگردیم وباز هم برای مردم برنامه اجرا کنیم. البته اجرای تیرماه با سه اجرای قبلی ارکستر ملی در خردادماه کمی تفاوت داشت و آن هم قرار گرفتن قطعه امام علی به جای قطعه ابن سینا در لیست اجراهای تیر ماه بود.
*پیش از این هم شما با ارکستر ملی اجراهای زیادی داشتید. با توجه به علاقه شما به خواندن در ارکسترهای بزرگ در مورد برنامههای مختلفی که در ارکستر ملی ایران اجرا کردید، توضیح دهید…
سابقه همکاری من با ارکستر ملی به سالها پیش باز میگردد و در طول این سالها برنامههایی را در شهرستانها و حتی کشورهای خارجی نظیر سوئیس و کویت اجرا کردیم. اولین همکاری من با ارکستر در شهرستان زاهدان اتفاق افتاد که در آن اجرا من و علیرضا قربانی به طور مشترک خوانندگی کار را انجام دادیم. اتفاقا آن اجرا با استقبال زیاد مردم زاهدان روبهرو شد و حدود چهار هزار نفر برای آن اجرا به سالن ورزشی زاهدان آمدند.
*این ارکستر به عنوان ارکستر ملی ایران بنا به خیلی دلایل بیشتر اجراهایش را در تهران انجام میدهد درحالی که بسیاری از علاقهمندان در شهرستانها از دیدن کنسرتهایش محرومند…
حالا که ارکستر ملی به رهبری استاد فخرالدینی کارش را از سر گرفته، امیدوارم زمینهای فراهم شود تا بتواند در شهرستانها هم مثل تهران به اجرای برنامه بپردازد و مردم علاقهمند در سایر شهرهای ایران بتوانند مثل تهرانیها از چنین برنامههایی لذت ببرند. البته برگزاری این دست کارها در شهرستانها به خاطر هزینههای رفت و آمد، اسکان و خورد و خوراک بالا است اما امیدوارم شرایطی فراهم شود تا ارکستر ملی بتواند به شهرستانها هم سفر کند.
*با توجه به بیشتر آلبومهای شما که فضای گروههای بزرگ را تداعی میکند و بیشتر قطعات خاطرهانگیزی که از شما در ذهن مردم باقی مانده، خودتان گفتهبودید کار در ارکسترهای بزرگ را نسبت به ارکسترهای کوچک ترجیح میدهید. لطفا در این باره برایمان بگویید…
کار درهر یک از این گروهها زیبایی خودش را دارد. همه خوانندهها کارشان را ابتدا با ارکسترهای کوچک آغاز میکنند. من هم کارم را با گروههای کوچک آغاز کردم، این گروهها برای من قابل احترام هستند. شخصا هر کاری را که خوب و مورد علاقه مخاطبان بدانم فارغ از تعلقش به ارکستر کوچک یا بزرگ انجام میدهم. تجربه کار در گروههای کوچک را با دو ساز در اجرای «یاد باد» با آقای سیامک آقایی داشتم و در آن اجرا با یک سنتور و یک تنبک، دو ساعت و نیم به اجرای برنامه پرداختیم. آن اجرا یکی از کنسرتهای موفق من بود و با وجود استفاده از دو ساز مورد توجه مردم قرار گرفت. در هر صورت زیبایی کار برای من مهم است و هر کاری به موسیقی اصیل ایرانی کمک کند، حضور در آن را خواهم پذیرفت. با تمام این توضیحات همانطور که گفتید تمایل شخصی من به اجرا در ارکسترهای بزرگ است. چون کار با ارکسترهای بزرگ نسبت به گروههای کوچک مشکلتر است. خواندن در ارکسترهای بزرگ به ویژه ارکستر ملی ایران نیاز به دقت زیادی دارد. شرایط در ارکسترهای کم جمعیت در مقایسه با ارکسترهای بزرگ متفاوت و از نظر من آسانتر است. در یک ارکستر با آنسامبل پانزده نفره همگی خط ملودی را دنبال میکنند و در چنین شرایطی هر خوانندهای میتواند خوب اجرا کند. اما در ارکستر ملی در بعضی از قطعات، خط ملودی را هیچ نوازندهای اجرا نمیکند. با توجه به تواناییهای ارکستر بزرگ و رنگآمیزی متنوعتر از نظر سازبندی و همچنین تفاوت در تنظیم ارکسترال و آنسامبل کلاسیک این دو تجربه تفاوت بسیاری دارند. چند صدایی بودن یک گروه ارکسترال تمایز واضح آن با یک آنسامبل کلاسیک است. تنوع صوتی بیشتر در یک گروه ارکسترال باعث این تفاوتها میشود. حساسیت ویژه اجرای ارکسترال به این خاطر است که هارمونی و کنترپوان، زیر صدای خواننده نوشته شده و اگر خواننده در یک تکه عقب افتاد، دیگر نمیتواند به گروه برسد و به خاطر یک لحظه بیدقتی، حتی میتواند تا بیست میزان عقب بیفتد. باید بگویم که کار با یک گروه ارکسترال ویژگیهای مثبتی به صدای خواننده میدهد که تأثیرگذاری صدای او را بیشتر میکند. تنظیم، هارمونیها و کنترپوانهایی که در پس صدای خواننده هست، اجرای خواننده را زیبا میکند و رنگ تازهای به صدا او میبخشد. در مجموع این ویژگیهای ملودیک به صدای خواننده شکوه میبخشند و در اثرگذاری آن نقش غیر قابل انکاری ایفا میکنند. بنا به آنچه گفتم، علاقه شخصی من کار با ارکسترهای بزرگ است هر چند از اجرا با گروههای کوچک نیز لذت میبرم. اینجا لازم است بگویم که همکاری با ارکستر ملی حق تمامی خوانندگان و اساسا هنرمندانی است که توانایی کار با ارکستر ملی را دارند و در خیلی از اجراها ممکن است دوستان من در نقش خواننده بیایند و اجرا داشته باشند. ارکستر ملی ملک شخصی هیچ کس نیست و همه به شرط دارا بودن شرایط لازم حق اجرا در آن را دارند. همانطور که دیدید آقای نوربخش به اتفاق آقای وطن دوست در اجرای مرداد ماه به عنوان خواننده با ارکستر همراه بودند و کار را به خوبی جمع کردند.
*شما در این اجرا با محمد معتمدی و تقریبا با اجرای قطعات به صورت مساوی همکاری کردید. علت استفاده از دو خواننده در این اجرا چه بود؟
نه تنها در ارکستر ملی بلکه در بسیاری از اجراهای ارکسترال خارجی همیشه دو یا سه خواننده به طور مشترک به اجرای برنامه میپردازند و این اتفاق آنچنان تازه نیست. به نظر من استفاده از بیش از یک خواننده میتواند به اجرا تنوع و جذابیت بیشتری ببخشد. همکاری ما در این اجرا اتفاق خوبی بود، چون مردم دو رنگ صدا را شنیدند و گوش مخاطب تا میخواست از یک صدا خسته شود، صدای بعدی کارش را شروع میکرد و این تنوع باعث جذابیت کار میشد. به نظر من اگر سه یا چهار خواننده نه تنها از ایران که از سایر کشورها با ارکستر ملی همکاری کنند، میتواند برای مخاطب شنیدنی و ایدهآل باشد. من با آقای برهان محمد قولوف از تاجیکستان و آقای رشید وطن دوست که در مرداد ماه با ارکستر به اجرای برنامه پرداخت در همین ارکستر ملی اجرای مشترک داشتهام و پاواروتی، کارراس و دومینگو یکی از بزرگترین متفاوتترین کنسرتهای جهان را در حالی برگزار کردند که به لحاظ صدایی با هم تفاوتهای زیادی داشتند.
*به تازگی آلبومی در زمینه موسیقی مقامی تنبور از شما منتشر شد که به عنوان اولین کار شما در این ژانر مورد توجه مخاطبین قرار گرفت و با توجه به تفاوت با سایر آلبومهای شما کار خوب و شنیدنی از آب در آمد…
آلبوم «سر هزارساله» بر اساس مقامهای تنبور ساخته شده و به عنوان اولین کار من در زمینه موسیقی نواحی به تازگی به مخاطبانم ارائه شد. با توجه به تفاوتها میان موسیقی دستگاهی و موسیقی مقامی خواندن این کار بسیار سخت بود و فکر نمیکردم به این خوبی بشود اما وقتی منتشر شد، خودم هم تعجب کردم که چطور توانستهام آن قطعات مشکل مقامی را اجرا کنم. همانطور که در رونمایی آلبوم هم گفته شد ما این آلبوم را به صورت تکه تکه در استودیو ضبط کردیم. قطعهای از موسیقی را گوش میدادم و با توجه به آنچه که آقای کیانیان آهنگساز کار در نظر داشت، اجرا میکردم. کار ضبط به این صورت برایم مشکل بود اما در نهایت به آنچه میخواستیم، رسیدیم و استقبال مردم پس از انتشار آلبوم تحقق هدفمان در اجرای این آلبوم را نشان داد. در مجموع، از خروجی کار راضی بودم و فکر میکنم نسبت به کارهای دیگری که تا به امروز منتشر کردهام، تجربه متفاوتی بود. در این کار گوشههای مربوط به موسیقی مقامی را در همراهی با تنبور خواندم. آموختن گوشههای موسیقی مقامی تنبور برایم سخت بود، درست به اندازهای که از یک آلمانی بخواهند گوشه ابوعطای موسیقی دستگاهی را اجرا کند. هرچند به او اموزش هم داده شود. آلبوم دیگری را هم با آقای کیانیان در دست تولید داریم که در زمینه موسیقی مقامی است و با اشعار مولانا همراه شده است.
*چه شد که پس از سالها فعالیت در موسیقی دستگاهی ایرانی، تصمیم به خواندن یک آلبوم موسیقی مقامی گرفتید؟
من همیشه با خانم شریعتزاده (همسرم) هم فکری میکنم و ایشان به عنوان بهترین راهنمای من در انتخاب کارها به من مشورت میدهد. از او میخواهم مرا به عنوان خوانندهای که او را نمیشناسد در نظر بگیرد و اگر فلان کار را سالار عقیلی خواننده بخواند قضاوت کند که آیا از آن لذت خواهد برد یا نه؟ نهایتا اگر همسرم کاری را به من پیشنهاد کند، آن را میپذیرم و گرنه قطعا نخواهم خواند. در طول این سالها عمق دید همسرم را دیدهام و بینش وسیعش را به وضوح تجربه کردهام. در «یار مست» که قرار بود با آقای مولانیا همکاری کنم، وقتی قطعات را شنیدم احساس کردم که خیلی به هم شبیه هستند. میخواستم کار را نخوانم اما همسرم پیشنهاد کرد که کار را قبول کنم. همسرم میگفت نتیجه انجام این کار به شدت موفقیت آمیز خواهد بود. بعد از گذشت سالها هنوز آن آلبوم جزء کارهای پرفروش است و این به خاطر مشورتی بود که همسرم به من داد. در مورد آلبوم «سر هزار ساله» هم همسرم به قطعه «یاهو» بسیار علاقهمند شده بود. آقای کیانیان این قطعه را با صدای یک خواننده دیگر برای من فرستاد و به اتفاق همسرم، آن را هر روز در اتوموبیل گوش میدادیم. با توجه به پیشنهاد ایشان جمعبندیهای خودم را در مورد این کار کنار هم گذاشتم و در نهایت ایفای نقش خواننده در این آلبوم را پذیرفتم. در طول همین مدت کم به نظر میرسد، مردم با البوم ارتباط خوبی برقرار کردهاند و نکته جالب اینکه یکی از دوستان من یک کودک شش ساله دارد و میگوید فرزندش «پرده در پرده» را مداوم میخواند و طوری شده که باید هر روز آن را گوش دهد. مهمترین دلیل خوشنودی یک هنرمند همین است. وقتی میبینم که کودکان کشورمان به واسطه کارهایی که کسانی مثل من انجام دادهاند به موسیقی کشورشان علاقهمند میشوند (هرچند برخی ممکن است این گرایش را مقطعی بدانند) احساس غرور میکنم. این باعث افتخار من است که جوانان و نوجوانان کشورم با کارهای من به سمت فرهنگ و تاریخ کشورم متمایل میشوند و در اکثر کنسرتها از من اجرای قطعاتی مثل وطنم را میخواهند. بنا به همین علاقهها و به واسطه شور و انگیزهای که مردم از اجرای قطعاتی از من که رنگ و بوی ملی دارند، میگیرند، تلاش کردم تا ارکستری را تاسیس کنم و در اجراهای مختلف شرمنده روی مردم عزیز نشوم. چون در اجراهایی که با ارکسترهای کوچک برگزار میکنم، امکان اجرای کارهای شور انگیز وجود ندارد، ارکستر «راز و نیاز» را تشکیل دادم تا از این به بعد در اجراهای مختلف کارهای خاطره انگیز و مورد علاقه مردم را با کیفیت و شور فراوان اجرا کنم.
دیدگاه شما در مورد این مطلب